فردوسی زبان فارسی را زنده کرد و شما اهل قلم  می توانید اصالت اقوام ایرانی را  .


   ای که از دستت می رسد کاری بکن                پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

در لرستان ایلات مختلفی وجود دارند که متاسفانه پیشینه بسیاری از آنها بدرستی معلوم نیست، جای تاسف است که در عصر کنونی عده ای ندانسته و عده ای هم هدفدار این ایلات را که لر اصیل و خود و اجدادشان، زاده کوههای زاگرس هستند را به اعراب منتسب می کنند .

نام هر ایلی که برده می شود او را به اعراب شامات، عربستان یا عراق نسبت می دهند، یا آنها را منتسب به میرها و آخر الامر باز هم به اعراب می رسانند اگر همه این ایلات که هیچ کدام زبان و فرهنگ عربی ندارند، عرب هستند پس لرها کجا هستند پس ساکنان اولیه این مرز و بوم کجا رفته اند .

ایلاتی که همگی ریشه در تمدن ایلامیان، قوم کاسیت، مادها و از اقوام اصیل ایرانی هستند .

چرا فقط در گذشته اعراب، لر یا لک می شده اند و هم اکنون این اتفاق نمی افتد، چرا هم اکنون هیچ قومی به قوم دیگر تغییر فرهنگ و زبان بصورت کلی و بنیادی نمی دهد .

شاید دیگر کسی حاضر نباشد خود را به اعراب نسبت دهد شاید هم دیگربه اندازه گذشته رونق نداشته باشند و نتوانند با یک دعا یا نفرین کن فیکون بکنند تا مورد تکریم مردم ساده لوح قرار بگیرند شاید هم خداوند شعبه دفاتر املاک آنها را در بهشت که می توانستند از خانه های بهشتی به ایرانیان بفروشند را تعطیل کرده است .

ما ساده لوح و زود باوریم ما دین را اشتباه فهمیده ایم فکر می کنیم اعراب سهمیه ای جداگانه جهت ورود به بهشت دارند، چون عرب هستند و هم زبان پیامبر (ص)، و امامان معصوم(ع)، سلمان فارسی هیچ گاه خود را عرب معرفی نکرد و از یاران نزدیک پیامبر بود، بنی عباس و بنی امیه عرب بودند و از اقوام نسبی و نزدیک به پیامبر، اما تیشه به ریشه اسلام زدند . 

از پیامبر اکرم(ص) نقل می کنند که فرموده است من از عربم و عرب از من نیست، که منظور عدم برتری نژادی و متعلق نبودن پیامیر به قشر خاصی را دارد .

ما شده ایم کاسه داغ تر از آش، بعضی ها به زور هم که شده می خواهند خود را عرب جلوه دهند که شاید این موضوع ریشه در اویل اسلام و متعلق به زمانی باشد که اعراب بدوی خود را نژاد برتر می دانسته اند .

خلاصه کلام اینکه بسیاری از اقوام اصیل لر را اشتباهی به اعراب نسبت می دهند، یکی از ایلاتی که تاکنون برچسب عرب بودن به آن زده نشده و شاید زیر این بار نرفته اند چگنی ها هستند .

چگنی به نقل از کتب تاریخی:

اولین باری که اسم چگنی در کتب تاریخی دیده می شود به اوایل حکومت صفوی ها بر می گردد .

در بسیاری از کتب قدیمی دوره صفویه از چگنی ها به عنوان یکی از طوایف اصیل لر و ساکن در غرب کشور در کنار طوایفی مثل صیاد منصور و پازوکی نام برده شده است، در مواردی از آنها بعنوان طایفه ای از اکراد غرب ایران نام برده اند، که اکراد جمع کرد و به معنی کوه نشین و دامپرور می باشد، نام بسیاری از بزرگان و سران این قوم مثل بداق خان چگنی و غیره هم برده شده است که بیشتر آنها در مناطق شمال و شمال شرق ایران از امیران و سرداران آن مناطق بوده اند .

در حرکت تاریخی کرد به خراسان نوشته شده توسط آقای آقا خانزادی می خوانیم:

از مهمترین کردانی که در زمان شاه اسماعیل و شاه تهماسب وارد خراسان شده اند، می توان از کردان کلهر، قهرمانلو و چگنی نام برد. چگنی ها که قدرت و جمعیت چشمگیری داشتند به فرماندهی اوغلان بوداق خان چگنی با دیگر ازبکان را که به خراسان تاخته بودند گوشمالی سخت داده و بیرون راندند. بوداق خان در زمان شاه طهماسب فرمانروای سرزمنیهای اسفراین، بجنورد، شیروان، قوچان، مشهد و درگز بود و جنگ های فراوانی با ازبکها انجام داد. پس از فوت شاه طهماسب در سال 984 قمری چند سالی به علت اختلافات سران قبایل کرد و ترک شیعه مذهب و جانشینان نالایق از جمله شاه اسماعیل دوم و سلطان محمد صفوی فتور عظیمی در دستگاه سلطنتی صفوی روی داد و می رفت شیرازه نظام و استقلال ایران بار دیگر پاشیده شود که با همت سران کرد و ترک مستقر در خراسان از جمله کردان چگنی و چاپشلو و استاجلو کلهر و قهرمانلو با ترکان شاملو مستقر در هرات و قاجارهای مستقر در جنوب خراسان شاه عباس صفوی که کودکی بیش نبود به همت مرشد قلی خان کرد استاجلو بر سریر پادشاهی نشست و بار دیگر آب رفته را به جوی بازآورد و دشمنان ایران را به شدت تنبیه کرد یکی از علل شکست های شاه اسماعیل و شاه طهماسب در جنگ با سلاطین ترک عثمانی، نزدیک بودن شهر تبریز به عنوان پایتخت ایران به سرزمین دشمن بود که در هر فرصتی عثمانی ها آن را اشغال می کردند. لذا شاه طهماسب ناچار شد پایتخت را به قزوین که در داخل ایران و دورتر از دسترس دشمن بود  انتقال دهد.

تا اینجا قدمت550-500ساله این قوم مشخص می شود، 500سال پیش عنوان طایفه را به آنها داده اند و در باره آنها می نویسند چون طایفه سلحشوری بوده اند آنها را جهت مقابله با از بک ها و ترکها به شمال شرق ایران همراه کردهای غرب کشور به مناطقی مثل قوچان، خراسان، بجنورد و اسفراین کوچانیده اند .

 

250-200سال طول می کشد تا جمعیت مردمانی به اندازه ای برسد که بتوان نام طایفه را به آنها اطلاق کرد .

بنابراین تا اینجا با اسناد و دلایل قدمت 800-700ساله آنها در لرستان و غرب کشور و با عنوان لر و ساکنان اولیه غرب کشور به اثبات می رسد .

در منطقه چگنی و زادگاه و سکونت گاه این قوم زبان گفتاری آنها شاید در لرستان و در میان لر زبانان تا حدودی منحصر به فرد باشد، شاید اصیل ترین گویش لری به شکل امروزی، متعلق به گذشته و هم اکنون این قوم باشد و ریشه در زبان ساسانیان(پهلوی قدیم)، دارد، بطوری که با هم صحبت شدن با دیگر اقوام لر، فوراً چگنی بودن آنها مشخص می شود، هنوز زبان مردمان چگنی ساکن در زادگاهشان(منطقه چگنی)، با چگنی های تبعیدی قزوین و جاهای دیگر کمترین تغییر را داشته است .

  نزدیکترین زبان به چگنی ها را ایل سکوند با کمترین لهجه دارند، دیگر اقوام لر زبان مثل بالاگریوه ها تا حدود زیادی لهجه خاص خود را دارند که با زبان سکوندها و چگنی ها  متفاوتند .

اسامی برای مکانها و سکونت گاههای منطقه چگنی وجود دارد که بعضی معتقدند ریشه در تمدن ایلامیان دارند، مثلاً نام سراب دوره، سراب کی، سراب نای کش، کش کو، سماق، تشکه، کش ماهور، لهور، کلهر و غیره .......

بنده به علت مطمئن نبودن از ریشه این اسامی و مکانها به ریشه و جزئیات آنها نمی پردازم چون تا کنون به صورت کارشناسی و توسط افراد مطلع بررسی و ریشه یابی نشده اند اما مطمئن هستم ریشه در تاریخ کهن ایران زمین دارند، به جرات می توان گفت چگنی و بسیاری از اقوام لرستان و لک زبانها از اقوام اصیل ایرانی بوده و زائیده کوههای سرافراز زاگرس هستند، اگر کسی بخواهد به دنبال ایرانی اصیل بگردد باید آنها را در زاگرس میانی جستجو نماید .

در گذشته، دادن نسبت اعرابی به افراد و اقوام جهت ارتقاء جایگاه، ارزش بخشی و نوعی فخر فروشی بوده است اما هم اکنون و در عصر کنونی دادن این نسبت به افراد و اقوام جهت پایین آوردن جایگاه و بی هویت و بی اصالت و بیگانه جلوه دادن آنها بکار برده می شود که در هر دو صورت چه در گذشته و هم اکنون نسبت دادن اقوام اصیل ایرانی به بیگانگان کار پسندیده ای نیست